دادا که در سال 1916 از دیگ ذوب نقاشی انتزاعی و شعر آوانگارد خارج شد، بحرانی در هنر به شمار می رفت. یک جهش به خارج از “ایسم”های رایج و یک طغیان کامل. گروهی از هنرمندان جوان با بازتولید سازوکارهای آفرینش و اندیشه، تصور جهانی از هنر را به طور بنیادین تغییر دادند. درخشندگی و یکپارچگی این شورش فردگرایانه قرار بود به معیاری برای تمام هنرهای آوانگارد آینده تبدیل شود.
– تریستان تزارا[1] که توسط یان آرپ[2] و هانس ریشتر[3] بلند شده است. تزارا نام این شورش را انتخاب کرد: دادا.
تولد دادا چیزی شبیه یک افسانه بود: گروهی از دوستان که هنرمندانی جوان بودند، یک کاباره، یک مجله، سپس یک مجموعه، چند مجله دیگر و چندین نمایشگاه. تمام اینها در سال 1915 در زوریخ که شهری آرام در ساحل لیمات بود به وقوع پیوست. جنگ جهانی اول همه جا را فرا گرفته بود؛ با این حال، زوریخ یا “دادالند” از این هیاهو در امان بود. همانطور که یان آرپ به شوخی در گزارشی که در سال 1948 ارائه شد اظهار داشت: “در زوریخ، ما هیچ علاقهای به کشتارگاههای جنگ جهانی نداشتیم و خود را وقف هنرهای زیبا کردیم. در حالی که رعد و برق توپخانه از دور جلوه می کرد؛ ما در حال گردآوری کلاژها، خواندن، شاعری و ترانه بودیم.
ما در پی نوعی هنر ابتدایی بودیم که میتوانست ذهن بشر را از جنون خشمگین آن دوران نجات دهد. ما آرزوی نظم جدیدی داشتیم که بتواند تعادل میان بهشت و جهنم را مجددا برقرار کند. این هنر، به سرعت مورد سرزنش عمومی قرار گرفت. به سختی متعجب بودیم که “راهزنان” قادر به درک ما نبودند. وسواس نابجای آنها نسبت به استبداد مستلزم آن بود که حتی هنر نیز باید در خدمت گیج کردن بشر باشد”.
شاید از نام دادالند، به نظر برسد که زوریخ سوئیس بی طرف برای دادائیستها، تنها پناهگاهی به منظور عقبنشینی بود. با این حال، هنر و شعرنویسی دیگر کنش های بی طرفانه در جهانی ویران شده از وحشیگری یک جنگ وحشتناک به شمار نمی رفت. دادا، تجسم نسل جدیدی از هنرمندان و نوع کاملا جدیدی از هنر بود که طبیعت انقلابی آن در چنین بستری ناگزیر بود. نه تنها به عنوان یک موضع زیبایی شناختی، بلکه به مثابه یک موضع سیاسی. هدف دادائیست ها رها ساختن هنر از نقش حیرتانگیز خود بود.
دادائیسم، پوست جامعه ای که ارزش هایش دیگر قابل تداوم نبود و فروپاشی آن ظاهر شده بود را به چالش می کشید. زمان شروعی کاملا تازه فرا رسیده بود. دادا به دور از آرزوی تبدیل شدن به پیشرفته ترین شکل هنر مدرن، هدف خود را در تسریع نوعی بحران تعریف کرده و در قلب انتزاع قرار داشت. جنبشی که خود پیش تر به شدت از سایر اشکال هنر انتقاد کرده بود. تزارا که از رویکردهایی دیگر، همواره به ایده مدرنیته یا هنر “مدرن” بدگمان بود، اعلام کرد: “دادا، نشانه انتزاع است.”
Die schwalbenhode
4.
Tapa tapa tapa
Pata pata
Maurulam katapultilem i lamm
Haba habs tapa
Mesopotaminem masculinit
Bosco & belachini
Haba habs tapa
Woge du welle
Haha haha
یان آرپ
– شعرنویسی، رهایی از شرطی شدن زبان در معرض خطر بود. تزارا، هنرمند خلاق را در برابر مردی “خطا” قرار داد که دست به ویرانی می زند. آرپ، ضمن آن که شعر می گفت، حکاکی طرح جلد شعرهای بیست و پنج تزارا را روی چوب انجام داد. او در بیضه پرستو[4]، (بالا)، میل خود به چندصدایی که یادآور علاقه تزارا به شعر آفریقایی و شعر انتزاعی بال[5] بود را به نمایش گذاشت.
[1] Tristan Tzara
[2] Jean Arp
[3] Hans Richter
[4] The swallow’s testicle
[5] Ball